وجه تمايز MRPII وٍ ERP را مي توان به صورت زير خلاصه نمود: 1- درMRPII رويکرد سيستمها کاملا درون سازماني بود و محدود به ارتباطات داخل سازمان بود ولي در ERP رويکرد وعملکرد سيستم بر کل محيط کسب و کار مي باشد. 2- نگرش سيستمهاي مبتني بر MRPII يک نگرش Functional مي باشد درحاليکه نگرش سيستمهاي ERP يک نگرش Process Base مي باشد. 3-در سيستمهاي MRPII ضعف در انعطاف پذيري وجود داشت که اين نقيصه در ERP به دليل امکان تعريف وتغيير فرايندها کاملا از بين رفته است. 4-عدم پوشش کامل مشتري مداري در MRPII يک نقص مهم بود که در ERP با پوشش کامل شيوه مشتري مداري اين نقص بر طرف شده است. با ساده تر و موثرترشدن فرايندهاي توزيع، زنجيره تامين كوتاه تري به كارخانه تحميل ميشود؛ با اين فرض كه در آن صورت زنجيره تامين پاسخگوتر خواهد بود. بنابراين، مديران اجرايي كارخانه نيز به سيستمهايي نياز دارند كه بتواند در مدت زمان كمتري به تقاضا پاسخ گويد. نيازمنديهاي متغير مشتري، سطوح كمتر موجودي، تغيير دايمي زمانبنديها و اجراي كوتاهتر توليد نيز فعاليتهاي كارخانه را تحت فشار قرار ميدهند. چنين شرايطي به توسعه اتوماسيون و كاهش جدي نيروي كار منجر گرديده است و زمينه را براي استفاده هرچه بيشتر از سيستمهايERP و تسهيل جريان اطلاعاتي لازم، فراهم كرده است. در اين ميان، فروشندگان (سازندگان) بزرگ نرمافزارهايERP ، زنجيرههاي تامين سادهاي را نيز در بستهERP خود گنجاندهاند. در حقيقت چون اين سيستمها با تمركز بر كف كارخانه و كاربر و با جمعآوري خودكار دادهها موجودي را بهروز ميكنند، داراي سرعت، صحت و اطمينان بالايي هستند و اطلاعات و دادهها را در تمام زير سيستمها و بخشهاي توليدي موسسه بهصورت مناسبي منتقل ميكنند.اين محيط توليدي متمركز بر عمليات – جايي كه اطلاعات درون و بين كارخانهها به اشتراك گذاشته ميشود و برنامهريزي در زمان حقيقي (لحظه به لحظه) صورت ميگيرد – يك زنجيره تامين واقعاً كارآمد بهوجود ميآورد. همچنين براي دستيابي به يك سيستم چابك و مناسب، بايد سيستمهاي توليدي بهكار گرفته شوند كه بتوانند بهآساني با ادوات گردآوري خودكار دادهها يكپارچه گردند. براي نيل به اين مقصود نيز سيستمهاي اجرايي توليد همگام باERP بهكار گرفته ميشوند. در اينصورت، سيستمهاي برنامهريزي منابع موسسه، مديريت زنجيره تامين و سيستمهاي اجراي توليد بهراحتي از هم پشتيباني ميكنند و اطلاعات در زمان كمتر و بادقت بيشتري بين آنها ردوبدل ميشود. اين فن آوري موجب اتومات كردن مديريت و كنترل تمام فرآيندها در هر بخش شده و اطلاعات هر بخش يا عملكرد آنرا بدون نياز به ارتباطات كابلي با ديگر عملكردها و بخشهاي سازمان به صورت يكپارچه و مرتبط در مي آورد. ERP تنها سخت افزار يا نرم افزار نيست بلكه بر يك مجموعه فكر، معماري، عملكرد و توسعه براي دستيابي يك سازمان يا فعاليت اقتصادي به اهداف سودآوري و رضايت مشتري دلالت دارد. ERP از يك فكر و راه حل ويژه براي صنعت و سازمانهاي توليدي به راه حلي جامع براي تمام سازمانها حتي ملي و خدماتي تبديل شده است. به عبارت ديگر ERP يك فكر، فن آوري ، و سيستم براي مديريت موثرتر بر منابع مختلف در يك سازمان است. اين مديريت از طريق اتومات و يكپارچه كردن تمام فرآيندها ، در نتيجه بالا بردن كارايي سازمان و افزايش رضايت مشتري انجام مي گيرد. در اين وضعيت بايد متقاعد شد كه ERP يك فن آوري مادر و مولد است و ديگر فن آوريهاي IT از قبيل SCM(Supply Chain Management) وCRM و DW(DataWarehousing) از آن گرفته مي شوند. اين به دليل انتظارات سازمانها از IT است كه از يك توجه صرفا كاهش هزينه ها، بهره وري ، و كارايي به ارزش مشتري ، موثر بودن و مزاياي قابل رقابت تغيير يافته است. همين انتظارات و نگرشهاي جديد نيز موجب به هنگام شدن فن آوري و عملكردها درون سيستم ERP شده است. بنحويكه متناسب با سير تحول در فعاليتهاي اقتصادي اين سيستم نيز تغيير اساسي كرده است.پيش زمينه هاي ERP و ديگر برنامه هاي مربوطه نقش مهمي در سيستم عصبي ديجيتالي براي اين فن آوري ايجاد كرده است. اين موضوع باعث معماري خوب سيستم هاي اطلاعاتي، ارتباط منطقي بين ERP و چندين راه حل ديگر از جمله مديريت جريان كار (WorkflowManagement) و بستر Web شده است. از اين رو ما شاهد كاربردهاي قوي ERP در سازمانها و صحنه بين سازمانها يا فراسازماني هستيم.
وجه تمايز MRPII وٍ ERP , workflowMRPII ERP WORKFLOW |